بایگانی دسته بندی ها: Uncategorized

عیدِ تلخِ امسال

رفته‌ایم برای خرید شیرینی و تنقلات عید. قنادی بزرگی است، بزرگ و روشن و خوش سلیقه. فضایش را جوری طراحی کرده که با وجود این همه مشتری ازدحامی نمی‌بینی، فقط آدم‌های خوشحالی را می‌بینی که از این سر به آن … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

شادی‌های کوچک زندگی-۲۳

یک گلوله کش رنگی که اول صبح همراه لوازم‌التحریرهای خریداری شده می‌رسد دفتر، به شکل باورنکردنی همراه خودش شادی می‌آورد… گرد و غبار را برای لحظاتی از دل می‌برد و روز آدم را می‌سازد

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

پدر و مادرهای این شهر -۳

از دور که دیدمشان فکر کردم دارند بازی می‌کنند، از این شوخی‌های فیزیکی که بچه‌ها و پدر مادرها گاهی باهم می‌کنند. دخترک پدرش را هل می‌داد و می‌زد و پدر هم دست دخترک را نگه داشته بود و می‌زد روی … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

به استقبال نوروز در تاجیکستان-۱۸

شب خسته و له و په رسیدم دوشنبه. رفتم باغ رودکی و مخلفات اطرافش را دیدم و بستنی خوردم و عکاسی کردم و کمی قدم زدم و بعد با تاکسی رفتم هاستل. هاستل امشب خلوت بود، بعضی از بچه‌ها رفته … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

به استقبال نووز در تاجیکستان -9

در ادامه راهم به میدانگاهی پنجشنبه بازار رسیدم. یک سو مقبره و مدرسه شیخ مصلح الدین است و سوی دیگر پنجشنبه بازار. مقبره بنای کوچک و ساده و زیبایی است. آجری یا گنبدهایی کوچک که رویشان پر از کبوتر است. … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با , , , | دیدگاهی بنویسید

به استقبال نوروز در تاجیکستان -7

به جز موزه تاریخ سغد، دو موزه دیگر هم در شهر وجود دارد. یکی موزه باستان شناسی و دیگری موزه کمال خجندی که هر دو در داخل ارگ هستند، یکی در میانه های ارگ و دیگر در سوی مخالف موزه … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

بیماری-۲

امید هم بخشی از فرایند درمان است. خیلی فرق می‌کند که تو احساس کنی وضعیتت وخیم است، نشانه‌های خطرناکی دیده می‌شود و با ایشالا ماشالا فقط ممکن است کمی بهتر شوی؛ تا این که احساس کنی مشکل عجیبی نیست، چیزهای … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با , , | دیدگاهی بنویسید

یله

چقدر خوش و آرام بود امشب. یله در جمع دوستان. بی دغدغه و بی ملاحظه و بی مدارا. چند وقت بود چنین جمعی و چنین حالی را تجربه نکرده بودم؟ خیلی… خیلی وقت. مدت‌ها بود جمعی که سراسر خوشایند باشد … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

هشت روز در لحظه

دیروز عصر از یک سفر کاری برگشتم. هشت روز تهران نبودم و حتی به اینترنت هم دسترسی نداشتم. روزهای اول از بی اینترنتی ناراحت بودم چون امید بسته بودم که گوگل مپ همان‌جا لود شود و بتوانم موقعیتم را در … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

روزانه‌های متروسواری-۲

پیرمرد در واگن خانم‌ها دستفروشی می‌کرد. دستمال سفره می‌فروخت. اول که وارد واگن شد، آمد میله کنار صندلی‌ها را گرفت و روی زمین نشست. در واقع روی زانوهایش چمباتمه زد، نه اینکه کف زمین بنشیند. فکر کردم مسافر خسته‌ای است … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با , , | ۱ دیدگاه