-
اسمم هست سارا باقري.
اقتصاد خوانده ام و کار و بارم کمی در زمینه اقتصادشهری و کمی آموزشگری و بیشتر در حوزه تسهیلگری فرایندهای مشارکتی است.
محيط زيست، حياتوحش و فعاليتهاي داوطلبانه هم از جمله چيزهايي است كه به آن ميپردازم.
اينجا هم دفتر تجربههايم است . . .
يك دفترچه يادداشت . . .
قرار است من را دچار عادت قديمي روزانه نويسي كند!
سارايي كه اينجا ميخوانيد فقط خودم هستم!
فارغ از تمام نقشها،
شخصيتهاي حقوقي
و مسئوليتهاي سازماني،
من را اشتباه نگيريد لطفا! -
نوشتههای تازه
دستهبندی
بایگانی
- ژوئیه 2022
- نوامبر 2020
- جون 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- آگوست 2017
- ژوئیه 2017
- مِی 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- دسامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- ژوئیه 2016
- مِی 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- ژوئیه 2015
- جون 2015
- مِی 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- ژوئیه 2014
- جون 2014
- مِی 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- ژوئیه 2013
- جون 2013
- نوامبر 2010
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
فرا
بایگانی ماهانه: مِی 2016
قصه تکراری «اما»
یک بار چند سال پیش که درگیر پروژهای بودم، کارفرما آمده بود دفترمان بازدید. در بین انواع تیمها و پروژههایی که باهاشان کار میکرد ما رویکرد متفاوتی داشتیم و از همان ابتدا و در تمام طول پروژه درباره نوع نگاهمان … ادامهی خواندن
نوشتهشده در آموختههای من, روزانههای من
برچسبخورده با کار مشارکتی, کارفرما, رویکرد مشارکتی
دیدگاهی بنویسید
روزانههای متروسواری-۵
مامور حفاظتی مترو بود، از آنها که روی کاورش نوشته حفاظت. ایستاده بود کنار یکی دو تا از مامورهای ایستگاه کنار گیت ورودی. نمیدانم چه مشکلی سر کار زدن یکی از مسافرها پیش آمده بود که بحث قیمت بلیت مترو … ادامهی خواندن
آزردگی
کلافهام. جوری که دست و دلم به کاری نمیرود. خواندن، نوشتن، دیدن… هرکدام را که شروع میکنم وسطهایش حواسم به خودم پرت میشود و باز چرخه فکر کردن از نو شروع میشود و ناخوشم میکند. آزردهام. آزرده شدهام. در تمام … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من
برچسبخورده با قضاوت, کار تیمی, بازخورد, تیم, تعامل, ذهنیت
دیدگاهی بنویسید
درخت زیبای من
در مسیر رسیدن به محل کار یک درخت عزیز است که هر روز ملاقاتش میکنم. یک درخت توت بزرگ. درست در محل جدا شدن دو لاین خیابان ایستاده است، جلوی باغچه. تنهاش نسبتا قطور است اما نه خیلی. ویژگی مهمش … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من
دیدگاهی بنویسید
لیست آرزوها-اردیبهشت ۹۵
برای خودم یک لیست دارم، یک لیست از آرزوها. بخش مهمی از این لیست به آرزوهای سفری برمیگردد. لیستی است از مقاصد سفرهای آینده که هر از گاهی بالا و پایین میشود و چیزهایی بهش اضافه میشود یا اولویتش تغییر … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من
دیدگاهی بنویسید