-
اسمم هست سارا باقري.
اقتصاد خوانده ام و کار و بارم کمی در زمینه اقتصادشهری و کمی آموزشگری و بیشتر در حوزه تسهیلگری فرایندهای مشارکتی است.
محيط زيست، حياتوحش و فعاليتهاي داوطلبانه هم از جمله چيزهايي است كه به آن ميپردازم.
اينجا هم دفتر تجربههايم است . . .
يك دفترچه يادداشت . . .
قرار است من را دچار عادت قديمي روزانه نويسي كند!
سارايي كه اينجا ميخوانيد فقط خودم هستم!
فارغ از تمام نقشها،
شخصيتهاي حقوقي
و مسئوليتهاي سازماني،
من را اشتباه نگيريد لطفا! -
نوشتههای تازه
دستهبندی
بایگانی
- ژوئیه 2022
- نوامبر 2020
- جون 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- آگوست 2017
- ژوئیه 2017
- مِی 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- دسامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- ژوئیه 2016
- مِی 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- ژوئیه 2015
- جون 2015
- مِی 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- ژوئیه 2014
- جون 2014
- مِی 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- ژوئیه 2013
- جون 2013
- نوامبر 2010
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
فرا
بایگانی ماهانه: اکتبر 2016
سفری برای التیام-۴
رفتم هرمز. جزیره رنگی محبوب. قبلا تجربههای کم نظیری در هرمز داشتهام و حظ وافر بردهام. خیلی از ذوقها و تماشا کردنیهایم را در این جزیره دیدهام. هرمز برایم نوستالژیک هم بود، پر از خاطره. پر از آدمهایی که زمانی … ادامهی خواندن
سفری برای التیام-۳
هنگام دست نداد و ما ماندیم بی هنگام.اما از پا ننشستیم. رفتیم در گوشهای از جزیره زدیم به آب. دریا را بغل کردم و خودم را در آغوشش رها کردم. روی موجها دراز کشیدم و گذاشتم آب بالا و پایینم … ادامهی خواندن
سفری برای التیام-۲
صبح رفتیم بار و بندیل جمع کردیم که برویم هنگام. آشنایی که داشتیم آن ساعت کار نمیکرد و رفتیم که بعد از ظهر بیاییم. آن جا بود که اولین بار در روز دریا را دیدم. در مدتی که منتظر خبر … ادامهی خواندن
سفری برای التیام-۱
شب بود که دریا را دیدم. اولین حسم این بود که وای، باورم نمیشد دوباره ببینمش! با اینکه این حس حس مسخرهای است و چرا باید دوباره دیدن دریایی در جنوب کشور خود این قدر باورنکردنی باشد… اما سالها دور … ادامهی خواندن
شش روز عمیق در دنیای حرفه
سفر تمام شد. شش روز غوطه در دنیای کار و دو تا کشور با هوای خوشایند پاییزی. دیشب که رسیدم خانه آن قدر خسته بودم که مستقیم رفتم در رختخواب، به چیزی فکر نکردم و خاطره ای را مرور نکردم … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من, سفرهای من
دیدگاهی بنویسید