-
اسمم هست سارا باقري.
اقتصاد خوانده ام و کار و بارم کمی در زمینه اقتصادشهری و کمی آموزشگری و بیشتر در حوزه تسهیلگری فرایندهای مشارکتی است.
محيط زيست، حياتوحش و فعاليتهاي داوطلبانه هم از جمله چيزهايي است كه به آن ميپردازم.
اينجا هم دفتر تجربههايم است . . .
يك دفترچه يادداشت . . .
قرار است من را دچار عادت قديمي روزانه نويسي كند!
سارايي كه اينجا ميخوانيد فقط خودم هستم!
فارغ از تمام نقشها،
شخصيتهاي حقوقي
و مسئوليتهاي سازماني،
من را اشتباه نگيريد لطفا! -
نوشتههای تازه
دستهبندی
بایگانی
- ژوئیه 2022
- نوامبر 2020
- جون 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- آگوست 2017
- ژوئیه 2017
- مِی 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- دسامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- ژوئیه 2016
- مِی 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- ژوئیه 2015
- جون 2015
- مِی 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- ژوئیه 2014
- جون 2014
- مِی 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- ژوئیه 2013
- جون 2013
- نوامبر 2010
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
فرا
بایگانی ماهانه: جون 2015
پرده نازک غم تمام شدن آدمها
شب که رسیدم خانه و ایمیلم را چک کردم خبر فوت پدر یکی از همکاران قدیمی را دریافت کردم. غمگین شدم. بیربط به نظر میرسد اما این غم باقی ماند و مثل یک پرده نازک روی تمام لحظات شبم افتاد. … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من
دیدگاهی بنویسید
تماشاچیهای پر و پا قرص خانه ما
شام را که خوردیم آمدم نشستم پای تلویزیون تا اخبار شصت دقیقه را ببینم. بابا هم بود. سراغ بازی امریکا را گرفت که کدام شبکه است. اول نفهمیدم قصه چیست، بعد یادم افتاد امشب والیبال ایران و امریکاست. یک جور … ادامهی خواندن
نوشتهشده در Uncategorized
دیدگاهی بنویسید
اینرسی ورزش
بعضی صبحها که میخواهم از جایم بلند شوم و بروم باشگاه -به خصوص وقتهایی که وقفه چند روزهای بین جلسات ورزشم افتاده- تنبلیام میآید. مدتها در رختخواب غلت میزنم و با خودم فکر میکنم که بروم یا نه. مزایا و … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من
دیدگاهی بنویسید
رفقای کمنویس… و حتی ننویس!
از زمان وبلاگ نویسی در بلاگفا و قبلترش که مدت مدیدی فقط وبلاگخوان بودم، لیستی از وبلاگها داشتم برای پیگیری کردن و خواندن. یک زمانی با بلاگ رول و لینک کنار صفحه وبلاگ خودم بهشان سر میزدم، بعد با گوگل … ادامهی خواندن
نوشتهشده در Uncategorized
دیدگاهی بنویسید
سفر یعنی…
آنجا که بودم متوجهش نشدم، حتی وقتی سوار ماشین بودم. اما وقتی رسیدم خانه و لباسهایم را در آوردم بویش به مشامم رسید. بوی دود. لباسهایم بوی دود گرفته بود. این بو من را پرت میکرد به مدتها قبل. به … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من, سفرهای من
دیدگاهی بنویسید