بایگانی ماهانه: جون 2015

پرده نازک غم تمام شدن آدم‌ها

شب که رسیدم خانه و ایمیلم را چک کردم خبر فوت پدر یکی از همکاران قدیمی را دریافت کردم. غمگین شدم. بی‌ربط به نظر می‌رسد اما این غم باقی ماند و مثل یک پرده نازک روی تمام لحظات شبم افتاد. … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزانه‌های من | دیدگاهی بنویسید

تماشاچی‌های پر و پا قرص خانه ما

شام را که خوردیم آمدم نشستم پای تلویزیون تا اخبار شصت دقیقه را ببینم. بابا هم بود‌. سراغ بازی امریکا را گرفت که کدام شبکه است. اول نفهمیدم قصه چیست، بعد یادم افتاد امشب والیبال ایران و امریکاست. یک جور … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

اینرسی ورزش

بعضی صبح‌ها که می‌خواهم از جایم بلند شوم و بروم باشگاه -به خصوص وقت‌هایی که وقفه چند روزه‌ای بین جلسات ورزشم افتاده- تنبلی‌ام می‌آید. مدت‌ها در رختخواب غلت می‌زنم و با خودم فکر می‌کنم که بروم یا نه. مزایا و … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزانه‌های من | دیدگاهی بنویسید

رفقای کم‌نویس… و حتی ننویس!

از زمان وبلاگ نویسی در بلاگفا و قبل‌ترش که مدت مدیدی فقط وبلاگ‌خوان بودم، لیستی از وبلاگ‌ها داشتم برای پیگیری کردن و خواندن. یک زمانی با بلاگ رول و لینک کنار صفحه وبلاگ خودم بهشان سر می‌زدم، بعد با گوگل … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

سفر یعنی…

آن‌جا که بودم متوجهش نشدم، حتی وقتی سوار ماشین بودم. اما وقتی رسیدم خانه و لباس‌هایم را در آوردم بویش به مشامم رسید. بوی دود. لباس‌هایم بوی دود گرفته بود. این بو من را پرت می‌کرد به مدت‌ها قبل. به … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزانه‌های من, سفرهای من | دیدگاهی بنویسید