-
اسمم هست سارا باقري.
اقتصاد خوانده ام و کار و بارم کمی در زمینه اقتصادشهری و کمی آموزشگری و بیشتر در حوزه تسهیلگری فرایندهای مشارکتی است.
محيط زيست، حياتوحش و فعاليتهاي داوطلبانه هم از جمله چيزهايي است كه به آن ميپردازم.
اينجا هم دفتر تجربههايم است . . .
يك دفترچه يادداشت . . .
قرار است من را دچار عادت قديمي روزانه نويسي كند!
سارايي كه اينجا ميخوانيد فقط خودم هستم!
فارغ از تمام نقشها،
شخصيتهاي حقوقي
و مسئوليتهاي سازماني،
من را اشتباه نگيريد لطفا! -
نوشتههای تازه
دستهبندی
بایگانی
- ژوئیه 2022
- نوامبر 2020
- جون 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- آگوست 2017
- ژوئیه 2017
- مِی 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- دسامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- ژوئیه 2016
- مِی 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- ژوئیه 2015
- جون 2015
- مِی 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- ژوئیه 2014
- جون 2014
- مِی 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- ژوئیه 2013
- جون 2013
- نوامبر 2010
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
فرا
بایگانی ماهانه: مارس 2015
ماراتن مذاکرات هستهای
ماجرای مذاکرات هستهای عجب قصهای شده است. پستی بلندیهای روزهای قبل به کنار، از دیروز که به پایان ضربالعجل نزدیک شدهایم ماجرا شبیه ماراتن شده است. لحظه به لحظه اخبار بی خبری است که در شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی … ادامهی خواندن
نوشتهشده در روزانههای من
دیدگاهی بنویسید
روایت یک solo traveler در زنجان-۱۰
امروز قهرمان جادهها بودم با یک هیچ هایک موفق و مجموعهای از معاشرتهای جادهای و ارتباطات جدید. صبح بار و بندیل را جمع کردم و با میزبانم خداحافظی کردم برای رفتن به سلطانیه. در جنوب شرق شهر زنجان میدانی به … ادامهی خواندن
نوشتهشده در سفرهای من
برچسبخورده با solo traveler, معبد اژدها, معبد داش کسن, زنجان, سفر تنها, سلطانیه
دیدگاهی بنویسید
روایت یک solo traveler در زنجان-۹
یک معاشرت خوب در پایان روز میتواند زهر کلافگی یک روز را از بین ببرد. امروز روز عجیب و پری بود. به قول آقای سعدی که میگوید «درشتی و نرمی به هم در به است»، امروز من هم ترکیبی از … ادامهی خواندن
نوشتهشده در سفرهای من
برچسبخورده با solo traveler, قلعه بهستان, زنجان, سفر تنها, سفرهخانه سردابه
دیدگاهی بنویسید
روایت یک solo traveler در زنجان-۸
نمیدانم فردا را چه کنم. نه این که برنامه نداشته باشم، دارم، اما نمیدانم چه کنم. انگار کمی راحتطلبی یا ترس از ناشناخته بودن مسیر آمده سراغم. تصور اولیهام این بود که فردا بار و بندیل را از زنجان جمع … ادامهی خواندن
روایت یک solo traveler در زنجان-۷
با خودم کیسه آب گرم آورده بودم که برای درد کمر استفاده کنم. روزهای قبل از این که بیایم سفر کمر درد بدی داشتم. کمر دردی که احتمالا هم ریشه عصبی داشت و هم متاثر از یک پیادهروی طولانی با … ادامهی خواندن
نوشتهشده در سفرهای من
برچسبخورده با solo traveler, کمردرد, پیادهروی, سفر تنها, شهرسازی, عابر پیاده
دیدگاهی بنویسید
روایت یک solo traveler در زنجان-۶
یک اتفاق خوشایند که رنگ و روی امروز را دلچسبتر کرد این است که در خانه یکی از اهالی این شهر ساکن شدهام! فرح را از couchsurfing پیدا کردم و مهمانش شدم. موجود هنرمند و ورزشکار و خوشایندی است. از … ادامهی خواندن
روایت یک solo traveler در زنجان-۵
امروز روز خیلی دلچسبی بود/ است. شهر آرام و ملایم و خوش دما و خوش رنگ است. الان نشستهام روی پله مغازهای در بازار تقریبا تعطیل زنجان و برای خودم استراحت میکنم و مطلب مینویسم. این جایی که من هستم، … ادامهی خواندن
روایت یک solo traveler در زنجان-۴
محل اسکانم در نهایت شد یک مهمانپذیر نزدیک میدان انقلاب. ستاد اسکان مدارس میخواستند بهم جا بدهند اما شرایطش خوب نبود. قیمتش شبی ۳۸ هزار تومان بود و مکانش هم در یک شهرکی در شمال غرب شهر و دور از … ادامهی خواندن
نوشتهشده در سفرهای من
برچسبخورده با solo traveler, مهمامپذیر فردوسی, زنجان, سفر تنها
دیدگاهی بنویسید
روایت یک solo traveler در زنجان-۳
شام آمدم در یک سفرهخانه سنتی به اسم حاجی داداش. از همان سفرهخانهها که قبلا حمام بوده و حالا تبدیل به رستوران شده است. در جستجوهایم زیاد به اسمش برخورده بودم و روی نقشه گردشگری شهر هم مکانش در بازار … ادامهی خواندن
نوشتهشده در سفرهای من
برچسبخورده با solo traveler, رستوران حاجی داداش, زنجان, سفر تنها
دیدگاهی بنویسید
روایت یک solo traveler در زنجان-۲
ساعت چهار بعد از ظهر روز پنجشنبه است و من در سبزه میدان زنجانم. در اتوبوس درون شهری نشستهام و منتظرم حرکت کند و من را به میدان هنرستان برساند. آن جا ستاد اسکان فرهنگیان است و مسافران نوروزی را … ادامهی خواندن