بایگانی ماهانه: سپتامبر 2014

اندراحوالات مترو و پدیده‌هایش!

مشاهده واقعی، پنجشنبه ساعت هشت و نیم صبح در مترو: خانم حدود پنجاه سال سن داشت، ایستاد وسط واگن و به همه سلام و صبح به خیر گفت. گفت چیزی برای عرضه ندارد، کارش مشاوره و روان‌شناسی است و چون … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزانه‌های من | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

خرده نوشته‌های یک تجربه کاری-۱: آرزو

یکی از آرزوهایم در زندگی کاری‌، حضور در یک پروژه طراحی مشارکتی (participatory design) است. از همان وقتی که به طور جدی و متمرکز وارد این حوزه کاری شدم و بیشتر در معرض منابع و تجارب این حوزه قرار گرفتم، … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در روزانه‌های من | برچسب‌خورده با , | دیدگاهی بنویسید

پدر و مادرهای این شهر-۲

پایم را که در واگن می‌گذارم صدای شترق بلندی می‌شنوم. مادر جوانی به پسرک ۷-۸ ساله‌اش پس گردنی محکمی می‌زند. پسرک خم به ابرو نمی‌آورد، می‌خندد و خودش را از تک و تا نمی‌اندازد و همچنان مشغول تحرک و حرف … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در دل خوشی‌ها و دل ناخوشی‌های من | برچسب‌خورده با | ۱ دیدگاه